چون میخواهیم مشکل ترافیک را حل کنیم، مرتب حق شهروندان پیاده را میگیریم، مکان تعامل آدمها و عرصه عمومی را هر روز تنگتر میکنیم و آن فضایی که آدمها میتوانند در تعامل باشند را از بین میبریم. خانهها را خراب میکنیم تا خیابانهای بزرگتری بسازیم و آنها که اتومبیل دارند بتوانند در خیابانها تردد کنند؛ بودنِ در شهرها را هر روز خطرناکتر میکنیم، بنابراین آدمها از خیابان میترسند. هر روز تلفات افراد را به عنوان عابرین پیاده بالا میبریم. در شهری مثل تهران بالای ۷۰ درصد تلفات سالانهاش مربوط به عابر پیاده است. از طرف دیگر با مقولۀ ماشینیشدن مواجهیم. در این شهر، جز ماشین چیز دیگری نمیبینید. ماشین بر آدمها و ارزش انسانها تفوق پیدا میکند. خودِ آدمها مثل آدم آهنیهایی میشوند که هیچ حقی برای یکدیگر قائل نیستند و با ماشین حقوق هم را پایمال میکنند. نتیجتا ما داریم با پروسۀ خیابانکشیها، بزرگراه ساختن، محدود کردنِ عرصه عمومی، محدودکردنِ پیادهرو، هر روز حقوق مردم را بیشتر از پیش تضییع میکنیم. عرصۀ اجتماع و زندگی اجتماعی دارد نابود میشود، عرصه تعاملات پایدار آدمها از بین میرود. محیط زیست نابود میشود. تعداد تلفات آدمها زیاد میشود.