مجال کنشگری مدنی جوانان را گرفته اند

جامعه امروز ما سالم‌تر از جامعه‌ای است که نسل‌های قبلی زندگی می‌کردند. من امروز برای جوانان احترام بیشتری قایل هستم تا جوانان هم­نسل خودم، چون معتقدم آنها عملا واقعی‌تر فکر می‌کنند و به احتمال زیاد در آینده ما از طریق همین نسل مشکلات زیادی را حل خواهیم کرد؛ با همین طرز تفکر و شرایطی که دارند. قصدم این نیست که آنها را مقدس کنم بلکه می‌خواهم بگویم نسبت به جوانان دوره من بهتر خواهند توانست تحولات این مملکت را رقم بزنند،

روزنامه شهروند: 1394/10/06

بیراه نیست اگر بگوییم جوان امروزی به سردرگمی دچار است؛ از دغدغه‌هایش که بپرسید چیزهای ریز و درشتی را می‌شمارد که شاید در وهله اول پرسشگر را هم دچار سردرگمی کند؛ بیکاری، بی‌اعتمادی به آدم‌ها، منفعت‌طلبی رایج در جامعه، عدم‌موفقیت براساس استحقاق، نداشتن برنامه تفریحی و گاهی‌اوقات حتی نداشتن تفریح، نرخ بالای طلاق و ترس از ازدواج، مدل گوشی و خودرو و….! همه اینها دغدغه‌های جوان امروزی است، دغدغه‌هایی که فاصله زیادی از دغدغه پدران و مادران (جوانان دیروز) و حتی شاید جوانان نسل‌های دورتر گرفته‌است.

امروز با این سوژه به سراغ سعید معیدفر، جامعه‌شناس رفته‌ایم تا از او درباره مساله‌ای با عنوان دغدغه‌های جوانی بپرسیم؛ دراین‌باره که از نظر او دغدغه جوان‌های امروزی چیست و آیا اساسا درست است که کسی بگوید دغدغه جوان‌ها چه باید باشد…
جوان امروزی چه دغدغه‌هایی دارد و چرا این دغدغه‌ها نسبت به نسل‌های گذشته که به‌نظر می‌رسید دغدغه‌های متعالی‌تری داشتند، تغییر کرده است؟

طبیعی است هر نسلی به تناسب دوره زمانی که در آن زندگی می‌کند و  به تناسب اقتضائات آن نیازها، ارزش‌ها و دغدغه‌هایش فرق کند و این تناسب بین دوره زمانی و حال‌وهوای جوانان و افراد تقریبا یک امر بدیهی است. البته این تغییرات را تنها نمی‌توانیم برای جوانان در نظر بگیریم چون در دوره‌ای به سر می‌بریم که در آن ارزش‌ها، نیازها و دغدغه‌ها در همه گروه‌های سنی و جنسی تغییر کرده است منتهی در بخش‌هایی از گروه‌های سنی ممکن است این تغییر  کمتر و در بخش‌هایی بیشتر باشد. شما امروز این تغییرات حال‌وهوا را در میان جوانان نمی‌بینید. حتی در نسل‌های قبل‌تر هم ما این تغییر ذائقه و حال‌وهوا را شاهدیم و می‌بینیم که دغدغه‌هایشان دگرگون شده و این ناشی از شرایط زمانه و تغییر و تحولاتی است که پیرامون تحولات دنیا و جامعه ما اتفاق افتاده است، بنابراین این نسبت برقرار است. گاهی‌اوقات ما با ذهنیتی که داریم افراد را می‌سنجیم شاید تصور ما دوران جنگ و دفاع باشد که در آن دوران جوانان و همه افراد  به‌گونه دیگری بودند و سطح انتظارات و دغدغه‌ها متفاوت بود و نهایتا الان داریم جامعه فعلی را با آن دوران مقایسه می‌کنیم و بعد می‌گوییم که جوانان چرا این‌گونه‌اند. نه! به‌هرحال با تغییر دوره زمانی افراد در گروه‌های سنی مختلف هم تغییر می‌کنند و همان‌طور که گفته شد این تغییر در بخشی سریع‌تر و گسترده‌تر  و در بخشی کمتر و محدودتر است، بنابراین امروز حتی دغدغه پدر و مادرها نیز تغییر کرده و تنها جوانان نیستند، البته شاید پدر و مادرها خودشان را برای انجام برخی کارها مجاز بدانند و همان‌ها را برای جوانان ممنوع کنند. ما در شرایطی قرار داریم که افق اخلاقیات جامعه تغییر یافته و این منوط به یک گروه سنی خاص نمی‌شود، بنابراین تعجب ما زمانی است که بخواهیم یک دوره زمانی را با یک دوره زمانی دیگر مقایسه کنیم که اشتباه است. به‌نظر من این یک پدیده عمومی است و با ‌درصدی اختلاف، همه گروه‌های سنی و جنسی این وضع را به خود گرفته‌اند.
تغییرات از الزامات زمان است و هر دوره‌ای به تناسب مقتضیات خود تغییراتی را شاهد است اما در این میان سوال این است که چرا تغییرات گاهی شکل نزولی به خود می‌گیرند؟

به‌طور طبیعی در وضعی که دنیا با پیشرفت‌های زیادی روبه‌رو شده، نباید انتظار داشت که دغدغه‌های نسل جدید هم تغییر مثبت پیدا کند؟ ما براساس چه مرجعی تعیین می‌کنیم که نسل‌های گذشته بالاتر بوده‌اند و جوانان امروزی پایین‌تر هستند، البته این مسأله قابل‌بررسی است. در حیطه جامعه‌شناختی ما درباره بد و خوب بحث نمی‌کنیم بلکه هر دوره را با مقتضیات خودش در نظر می‌گیریم و در همان چارچوب آن را می‌سنجیم؛ جوان امروزی را با توجه به شرایط امروز می‌سنجیم و جوان دیروز را باید در دوره خود بسنجیم. گفته می‌شود در گذشته اخلاقیات متعالی‌تری وجود داشته است. ولی ما نمی‌توانیم چنین قضاوتی داشته باشیم، جامعه قبلی ما بی‌تردید گرایش به خشونت‌های اجتماعی بیشتری داشته ‌است. در هر دوره‌ای افرادی بوده‌اند که براساس آرمان‌هایشان کارها و روش‌هایی را در پیش می‌گرفته‌اند که اشتباه بوده است. به‌عنوان مثال ما در کنارمان طالبان را داشتیم که به‌زعم خود می‌خواستند جامعه‌ای داشته‌ باشند با آدم‌های پاک! ولی نتیجه چیزی جز خشونت و ظلم به دیگران نبود و تنها جامعه خود را دچار فرسودگی و عقب‌ماندگی کردند و در انتهای آن منزه‌طلبی، جز خشونت و عقب‌ماندگی چیزی عاید جامعه نشد. مجددا در یک فرصت بعدی تمام آلایش‌هایی که آنها به دنبالش بودند با شدتی وسیع‌تر دوباره به جامعه بازگشت. شاید اگر جامعه شرایط عادی داشت دیگر بار در آن سطح دچار آلودگی نمی‌شد. متاسفانه گاهی‌اوقات ما با یک افق فکری دست به تحلیل می‌زنیم و نسل قبل را منزه و دارای اخلاقیات در نظر می‌گیریم و نسل جدید را با آلایش به نظاره می‌نشینیم و او را تجمل‌پرست، رفاه‌پرست و… می‌نامیم. ما با یک نگاه عمیق‌تر باید قضاوت کنیم که در مجموع بتوانیم با قضاوت‌هایمان تغییری هم در واقعیت‌ها به وجود بیاوریم. اگر امروز ما واقعیت‌های جامعه و جوانان و نسل‌های گذشته خود را بپذیریم، ممکن است بتوانیم تغییراتی به‌وجود بیاوریم. ولی اگر بیاییم این نسل را با نسل‌های قبل‌تر مقایسه کنیم و مدام تکرار کنیم که چه بودیم و چه شدیم مسلما شرایط از آنچه که هست به مراتب بدتر خواهد شد.
با قبول شرایط موجود، جامعه چه نقشی می‌تواند در برداشتن گامی روبه جلو  ایفا کند؟

اگر بخواهیم افق اخلاقیات جامعه و جوانان را کمی بهبود بخشیم در وهله اول باید دست از تخطئه آنها برداریم. متاسفانه امروزه اکثر نهادهای دولتی و حکومتی جوانان را متهم می‌کنند و آنها را  یک تهدید به حساب می‌آورند تا یک فرصت. قاعدتا باید دست از این نگاه برداریم و جوانان را همان‌طور که هستند قبول کنیم. در گام بعدی ما باید دست از تخطئه بزرگانمان برداریم. در جامعه‌ای که بزرگان دارای فضیلت، فرهیخته و اهل علم و هنر و منزلت، خانه‌نشین یا تخطئه می‌شوند و نقش جدی‌ای در جامعه ندارند ما شاهد این مسائل هستیم. جامعه‌ای که سودای تغییر دارد باید بزرگان در آن فعال باشند و نقش‌های مهم برعهده بگیرند. ما در گذشته نیز شاهد بودیم که معتمدان و آدم‌های بزرگ نقش الگو را بازی می‌کردند و کارهای بزرگی را به ثمر می‌رساندند. در این راستا دو کار اولیه وجود دارد که باید انجام بدهیم. یکی این‌که دست از تخریب جوانان برداریم و دوم این‌که از کسانی که می‌توانند در جامعه دارای اعتبار باشند، تکریم کنیم. نبود اینها، ضایعه‌ای بوده  که باعث شده این شرایط به وجود بیاید. امروز به‌جای این‌که به جامعه خودمان توجه کنیم همه حواس‌مان به دنیاست. ما امروز از زمین فاصله گرفته‌ایم و زمین به فساد کشیده شده است، باید برگردیم به زمین و موانع را شناسایی کنیم تا  بتوانیم به بهبود جامعه کمک کنیم.
آیا باید رابطه میان برخی ناهنجاری‌های اجتماعی و فرهنگی با بی‌کیفیت یا کم‌کیفیت‌شدن دغدغه جوانان را قبول کرد؟  

من موافق این رابطه نیستم. این‌که دغدغه جوانان باعث بروز برخی مشکلات و مسائل می‌شود، بحث دیگری است و فرصتی دیگر را می‌طلبد. ما قبل از سبب‌شناسی باید افق فکری‌مان را تغییر بدهیم. به اعتقاد من، جامعه امروز ما سالم‌تر از جامعه‌ای است که نسل‌های قبلی زندگی می‌کردند. من امروز برای جوانان احترام بیشتری قایل هستم تا جوانان هم­نسل خودم، چون معتقدم آنها عملا واقعی‌تر فکر می‌کنند و به احتمال زیاد در آینده ما از طریق همین نسل مشکلات زیادی را حل خواهیم کرد؛ با همین طرز تفکر و شرایطی که دارند. قصدم این نیست که آنها را مقدس کنم بلکه می‌خواهم بگویم نسبت به جوانان دوره من بهتر خواهند توانست تحولات این مملکت را رقم بزنند، البته به شرطی که ما واقعیت آنها را بشناسیم و بتوانیم با شناخت دقیق شرایط موجود کمک کنیم این نسل همان‌طور که هست نقش و جایگاه خودش را پیدا کند و کنشگر فعالی در جامعه شود. ما قویا فرصت‌های عالی‌ای داریم که می‌تواند برای آینده جامعه موثر باشد ولی متاسفانه مشکل ما درک نادرست شرایط موجود است که نهایتا باعث می‌شود، نگذاریم جامعه در مسیر خودش قرار بگیرد و درواقع به تعالی برسد، البته نه تعالی که در ذهن هم­نسلان من است بلکه تعالی به این معنا که بتوانیم جامعه‌ای شویم که در منطقه و جهان موثر است. به‌عنوان مثال در چشم‌انداز 20ساله ما اهدافی را درنظر گرفته‌ایم اما متاسفانه شاید اگر زمینی‌تر فکر می‌کردیم و واقعیت‌ها را می‌دیدم و با شرایط جوانان و جامعه کنار می‌آمدیم زودتر به اهداف درنظر گرفته شده می‌رسیدیم. درواقع از آنجایی که افق فکری ما متفاوت با واقعیت‌های موجود بود باعث شد ما در برخی مراحل عقب‌تر از نقطه آغاز باشیم.
یکی از اهداف و دغدغه‌های ما در کاری که داریم در صفحه‌جوان روزنامه‌شهروند می‌کنیم، این است که جوانان جامعه ایرانی را به سمت فعالیت‌های داوطلبانه و عام‌المنفعه و انسان‌دوستانه سوق دهیم. شما فکر می‌کنید چنین‌چیزی با توجه به کیفیت دغدغه‌های امروزی جوان‌ها ممکن است؟

امروزه جوانان در بطن این فعالیت‌ها هستند و متاسفانه ما مانع آنها هستیم؛ به قول حافظ؛ «تو خود حجاب خودی، از میان برخیز.» واقعیت این است که اگر ما موانع مشارکت مدنی را از مسیر جوانان حذف کنیم آنها به نحو قابل قبولی به وظایف خود عمل خواهند کرد. جای تاسف این‌جاست که مجال کنشگری فعال جوانان را گرفته‌اند و به آنها به صورت تهدید نگاه می‌شود! بنابراین بعضا برخی از آنها بعضی ناهنجاری‌ها را به‌خودشان گرفته‌اند. اگر امروز ما این موانع را مرتفع نکنیم روزی غبطه خواهیم خورد که چرا از سرمایه‌هایی که داشتیم به نحو احسن استفاده نکردیم و از آنها غافل بودیم. امروز ما سرمایه‌های بزرگی داریم که به‌دلیل عدم‌شناخت درست نتوانسته‌ایم آنها را استخراج و از آنها بهره‌گیری کنیم. به اعتقاد من جوان امروزی می‌تواند موجب شکوفایی کشور شود به شرطی که مدیریت جامعه، آنها را به‌عنوان تهدید نبیند بلکه آنها را فرصت به حساب بیاورد و به آنها مجال کنشگری بدهد. باید به آنها این فرصت داده شود تا بتوانند توانایی‌های خود را نشان بدهند. نسل من این فرصت را داشت. مشکل امروز ما ترسی است که از جوانان داریم، این نگاه باید تغییر کند، اگر این نگاه عوض شود، تردید ندارم که بسیاری از مشکلات را می‌توانیم پشت‌سر بگذاریم.

دیدگاهتان را بنویسید