در روزهایی که مطالبی تمسخرآمیز نسبت به معمار انقلاب در شبکههای اجتماعی رواج پیدا کرده است شناخت علل ایجاد چنین مباحثی به ارائه راهکار در این زمینه کمک خواهد کرد. از آنجایی که بیشتر افرادی که از این شبکههای مجازی استفاده میکنند را جوانان تشکیل میدهند نیاز است که علت رواج چنین مطالبی با توجه به نیاز جوانان و نیز آسیبی که میتواند در آینده او به جای بگذارد بررسی شود.
آسیبهای اجتماعی در هر مقطعی از تاریخ با توجه به شرایط و مقتضیات زمانه و افراد مورد آسیب تفاوت دارد. این روزها با گسترش و نفوذ شبکههای مجازی لزوم توجه به آسیبهای احتمالی این فضاها بیش از پیش خود را نشان میدهد. در روزهایی که مطالبی تمسخرآمیز نسبت به معمار انقلاب در شبکههای اجتماعی رواج پیدا کرده است شناخت علل ایجاد چنین مباحثی به ارائه راهکار در این زمینه کمک خواهد کرد. از آنجایی که بیشتر افرادی که از این شبکههای مجازی استفاده میکنند را جوانان تشکیل میدهند نیاز است که علت رواج چنین مطالبی با توجه به نیاز جوانان و نیز آسیبی که میتواند در آینده او به جای بگذارد بررسی شود. به همین منظور و برای بررسی ابعاد جامعهشناختی این پدیده به سراغ دکتر سعید معیدفر؛ جامعهشناس رفتیم تا از دید جامعهشناختی علت رواج مطالب توهینآمیز نسبت به حضرت امام خمینی (ره) در شبکههای مجازی و راهحل مقابله با این پدیده را بررسی و ارزیابی کنیم. متن کامل گفتگو با دکتر معیدفر را در ادامه میخوانید:
میتوان مساله انتشار و رواج مطالب تمسخرآمیز نسبت به امام خمینی (ره) را از ابعاد مختلفی همچون امنیتی یا سیاسی و اخلاقی مورد بررسی قرار داد. اگر بخواهید این پدیده را از جنبه جامعهشناسی بررسی کنید فکر میکنید علت این مساله در بین نسل جوان چیست؟ آیا میتوان گفت نسل جوان نسبت به ارزشها و مقدسات بیتفاوت شده است یا به نوعی میخواهد در تضاد با این ارزشها حرکت کند؟
میشود به دو صورت با این مساله برخورد کرد؛ یک مورد با همان نگاه توطئهآمیز و تئوری توطئه گفت که در این مساله توطئهای در کار است و عدهای که مشخص نیست ریشههایشان کجاست، در داخل یا خارج از کشور، تلاش دارند که ارزشهای انقلاب و جامعه و دین را به این وسیله کمرنگ کنند و هدف شیطانی داشته باشند. در این رویکرد اساساً راهحل این است که اتفاق را نفی کنید و در کنار آن حتی اگر شده عوامل و ریشههای اصلی را شناسایی کنید و برخورد امنیتی داشته باشید. رویکرد دوم این است که ببینیم اگر فرضاً این اقدامات ریشههای بیرونی دارد ولی چرا به این وسعت و سرعت در شبکههای مختلف اجتماعی و اینترنت و موبایل گسترش پیدا میکند و مخاطبان بسیار زیادی را تحت تاثیر قرار میدهد و آنها نیز نهایتاً برای هم این موارد را ارسال میکنند و میچرخد. اگر با این رویکرد نگاه کنیم نباید دنبال علتهای طرح این مساله و اینکه خاستگاه آن کجاست و از کجا شروع شده است بلکه باید به دنبال عوامل شیوع آن باشیم چرا شایع شده است و به سرعت بخش عمدهای از جامعه آن را پخش میکنند و گاهی اوقات در محافل سکه روز و گفتگو و مزاح میشود. از این بعد است که ما آن را به عنوان پدیده جامعهشناختی باید مورد بررسی قرار دهیم. چرا شیوع پیدا میکند و به سرعت افراد زیادی را تحت تاثیر قرار میدهد و اگر جامعه از آن استقبال نکند میتواند به سرعت خبری باشد که به انتها برسد و گردش پیدا نکند. در میان جوانان احساس میشود چقدر این مساله در جامعه به گردش درمیآید و مخاطبان گستردهتری را به خود اختصاص میدهد، از این منظر باید دید چه اتفاقی افتاده است و چرا نسل جوان ما که بیشتر مخاطب شبکهها و رسانههای اجتماعی و رسانهای هستند و نه رسمی، نسبت به نسلهای قبل که ارزشها و مقدساتی برای او اهمیت داشت برای این نسل نه تنها آن قداستها کمتر شده بلکه میتواند دستمایه مزاح و شوخی باشد. به نظر میرسد آن نسلهای قبلی که آنطور به مقدسات ایمان داشتند و بر اساس آن انقلاب و تحولی اجتماعی در کشور ما رخ داد آنها به عبارتی محصول شرایط دیگری بودند و در یک زمان و شرایط اجتماعی دیگری میزیستند اما این نسلی که امروز این ارزشها و مقدسات نسل قبلی را دستمایه شوخی و مزاح گرفتهاند در یک فضا و مکان و زمان دیگری میزیند. زمانی که بیش از گذشته برای اشاعه ارزشهای اجتماعی فرصت داشتیم و رسانههای بزرگی مانند تلویزیون، آموزشوپرورش، مدرسه و کلاس و درس و کتاب در اختیار ما بود و تقریباً در این زمینه تمام فرصتها را داشتیم اما در نهایت این موارد نه تنها بر قدرت ما و بر تحکیم ارزشها و مقدسات نیفزود بلکه امروز به گونهای شده که نسل جدید را نه معاند بلکه نسلی که نسبت به ارزشها و مقدسات بیتفاوت است یا اینکه حساسیتی نسبت به این موارد ندارد میبینیم. این موارد حاکی از این است که ما درست هدفگذاری نکردیم و نتوانستیم زمان خود را بشناسیم و تحولات زمانه را در نظر بگیریم و به شیوهای علمی و عقلانی بتوانیم ارزشها و مقدسات خود را به نسلهای جدید انتقال دهیم. صرفاً بین این ارزشها و جهان مدرن و دنیای توسعهیافته نوعی رویارویی ایجاد کردهایم و در نهایت نوعی شکاف را در جامعه خود رقم زدهایم؛ به این معنا که اگر فردی بخواهد امروزی و مدرن باشد نمیتواند حامل این ارزشها و مقدسات باشد. در حالی که بسیاری از کشورهای دیگر توانستند بین مبانی هویتی خود و توسعه و مدرن شدن نوعی همزیستی ایجاد کنند ما متاسفانه نتوانستیم آن همزیستی را ایجاد کنیم بلکه این شکاف را هر روز عمیقتر کردیم به این معنا که شما یا بایستی مدرن باشید یا بایستی پایبند آن مبانی هویتی، و گواینکه نمی شود همزمان در هر دو حوزه بود. نتیجه شکافی که به آن دامن زدیم و آن را هر روز وسعت بخشیدیم این شد که واقعیتهای روی زمین در جهت مدرن شدن و در جهت زندگی در دنیای جدید ادامه پیدا کرد. حتی گسترش تحصیلات در کشور ما، گسترش شهرنشینی و به عبارتی گسترش ارتباطات و فنآوریها از ضروریات اجتنابناپذیر دنیای امروزند که ما از اول سعی کردیم با این موارد زاویهای ایجاد کنیم و این زاویه هر روز بسط پیدا کرد. امروز تقریباً کاری از دست ما بر نمیآید. نسل امروز ما وقتی به واقعیتهای روزی زمین نگاه میکند مشاهده میکند که باید با این لوازم و اقتضائات در دنیای امروز زندگی کند و وقتی خود ما بین این واقعیات و آن ارزشها فاصله گذاشتیم نمیتواند بین این موارد امتزاج ایجاد کند . بنابراین ناچار است آن مقدسات و مبانی هویتی را که دیگر برای او کارآمد نیستند و نمیتوانند توجیهکننده زندگی امروز و نیازهای او، آینده شغلی، رفاه و زندگی آرام و دنیای آزاد و دنیای تساهل و تعامل با دنیا باشند، مجبور است مبانی هویتی پیشین را به استهزا بگیرد و تکذیب کند یا نادیده بگیرد. بنابراین این محصول و نتیجه کار خود ماست.
با این تفاسیر میفرمایید کوتاهی از نسل قبل بوده که نتوانسته این ارزشها و مبانی هویتی را به نسل جدید انتقال دهد؟
کوتاهی از این است که ما آمدیم زندگی را با آن ارزشها در دو اقلیم متفاوت دیدیم و ارزیابی کردیم. ما میدانیم در ادیان الهی و خصوصاً دین اسلام بین دین و دنیا تضاد نیست. این دو در ادامه همدیگر هستند. الدنیا مزرعهآلآخره. اما متاسفانه رویکرد ما اینگونه نبود. دین و دنیا را در تقابل و تضاد با هم قرار دادیم. مبانی هویت دینی را با مبانی زندگی امروزی در تقابل قرار دادیم. رویکرد ماست که نتایح این چنینی به بار آورده است، به عبارتی محصول دست خودمان و دسترنج خود را طی سالهای گذشته در نظام آموزشی، در نظام تبلیغاتی و فرهنگی میچینیم. بنابراین من این نسل جدید را سرزنش نمیکنم که چطور نسبت به ارزشها و مقدسات بیتفاوت است بلکه خودم را سرزنش میکنم که نتوانستم در واقع این فاصله بین این دو دنیا را کم کنم تا وقتی فرد به دنبال رفاه و زندگی خوب و به دنبال تعامل با دنیاست و به دنبال کار و توسعه و رشد و آزادی است در عین حال منافاتی بین این موارد و ارزشها و مبانی هویتی دینی و ملی نبیند. چون این کار را نتوانستند انجام دهند نباید جوان و این نسل را نیز سرزنش کنند برای اینکه نسل جدید با این رفتار به ارزشها و مقدسات ملی و دینی ما بیتوجهی میکنند.
فکر میکنید تبعات منفی گسترش چنین پدیدههایی در جامعه به خصوص برای نسلی که بیشتر از فضاهای مجازی و شبکههای اجتماعی استفاده میکند چیست؟
نیاز به گفتن نیست. طبیعی است که امروز شخصیتهای بزرگ را که تاثیرگذار و هویتساز هستند و توانستند جامعه و آینده را رقم بزنند آنها را سوزاندهایم و یکی از تبعات این موضوع مساله بیهویتی است. امروز یکی از کارهای دیگری که در سالهای گذشته انجام دادیم تخریب شخصیتهاست، پیوسته با رقابتهای سیاسی کشنده روحانی دانشگاهی، دانشگاهی روحانی و هر دوی اینها نخبگان سیاسی و اجتماعی ما را و همه اینها کسانی که میتوانستند نقش مرجع را برای جوانان ما داشته باشند را تخریب کردیم. امروز در واقع شرایطی پیش آمده است که تقریباً جوانان ما بیپشتوانه هستند و گاهی ملاحظه میکنیم که بیشتر به کسانی گرایش پیدا کردهاند که بیرون از این مرزها زندگی میکنند یا به اشخاص یا شخصیتهایی به شکل ضعیف گرایش پیدا کردهاند که شاید نتوانند در مبانی هویتی کمک کنند. بنابراین باید بگوییم امروز نسل جوان ما بیپناه است و عملاً دارای نوعی خلا از مبانی دینی و ملی شده است و مسلماً منظور من همه جوانان نیست بلکه علیالاغلب جوانان را شامل میشود و میتواند آنها را به بیهودگی و آیندهای نامطمئن و به مهاجرت از این کشور و به گرایش به جهانی دیگر میل دهد و این مساله خود تبعات عظیمی دارد. ما هر ساله 150 تا 180 هزار جوان تحصیلکرده خودمان را از دست میدهیم و چندین برابر این عدد کسانی هستند که در آرزوی رفتن هستند یا به جامعه دیگری به جز جامعه خودشان میاندیشند. به نظر میرسد که این جوانان آرمان خود را برای ماندن در این جامعه و تلاش برای آن تا حدی سست میبینند و این موارد میتواند تبعات عظیمی برای رشد و توسعه کشور داشته باشد و بحران هویت دینی و ملی در کشور ایجاد کند.
راهکار مقابله با چنین مورادی چیست، راهکاری که در آینده شاهد تکرار این موارد نباشیم؟
به قول قدیمیها ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است. بنابراین هرگاه ما متوجه اشتباه و خطای خود شویم میتواند نقطه عطفی برای خروج ما از یک وضعیت بد و رفتن به سمت مثبت باشد. من امیدوارم این اتفاقاتی که رخ میدهد کسانی که در این کشور و جامعه تاثیر دارند و در عین حال میتوانند روندهای موجود را تغییر دهند متبنه شوند و به جای اینکه مشکل را به دشمن و توطئه ربط دهند شکاف مطرح شده را پر کنند و این اتفاق که بین دین و دنیا اختلاف ایجاد کردهایم را رفع کنند. باید بین دین و دنیا را آشتی داد و با دنیا تعامل کرد و عداوتی که با دنیا داریم را کنار بگذاریم. نسل جدید ما نمیپذیرد که با دنیا در جنگ باشد بلکه دوست دارد رابطه تعاملی و انسانی با دنیا داشته باشد. در عین حال سیاستهای آموزشی و فرهنگی ما باید تغییر پیدا کند. ما باید نسل جوان خود را باور کنیم و باید به اصحاب فرهنگ و هنر کشور و کسانی که در جامعه نفوذ و تاثیر بیشتری دارند مجال بیشتری بدهیم. باید به نقش و جایگاه نخبگان علمی و فکری جامعه خودمان اعتنا کنیم. نباید آنها را بشکنیم. متاسفانه برخی از رسانههای ما، حتی رسانه ملی، پدران را نزد فرزندان تخریب میکند و در واقع پدر را کسی نشان میدهد که دایم در حال خیانت کردن است. استاد و معلم را در مراسمی تکریم میکنیم اما در عمل آنها را تخریب میکنیم. صاحبان فرهنگ و هنر را نیز تخریب میکنیم. اینها سرمایههای این کشور هستند و اگر این سرمایهها تخریب شوند ما را در این شرایط خطر بیشتر گرفتار میکند. بنابراین باید رابطه دین و دنیا را احیا کنیم و از نخبگان فرهنگی حمایت کنیم و اعتبار اندیشمندان و دانشگاهیان و علمایی که در جامعه نفوذ و اعتبار دارند را بیشتر کنیم و به جوانان خود اعتماد کنیم. رابطهمان با دنیا رابطه صلحآمیز و دوستانه باشد.
مجله پنجره