گفت و گو با یک استاد دانشگاه ناگزیر از بحث تئوریک است اما گپ زدن از تئوری هایی که جامعه خود را بتوانی با آن تحلیل و تبیین کنی، جذاب است. در گفت و گو با دکتر سعید معیدفر، جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در ریشهیابی وضعیت فعلی جوانان ایرانی، از پارادوکسهای این نسل سخن گفتیم و نگرانیها و یاس و امیدهایش
گفت و گو با یک استاد دانشگاه ناگزیر از بحث تئوریک است اما گپ زدن از تئوری هایی که جامعه خود را بتوانی با آن تحلیل و تبیین کنی، جذاب است. در گفت و گو با دکتر سعید معیدفر، جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در ریشهیابی وضعیت فعلی جوانان ایرانی، از پارادوکسهای این نسل سخن گفتیم و نگرانیها و یاس و امیدهایش.
نسل جوانهای این سالها، از نسلهای دیگر خیلی متفاوت به نظر میآیند، گویی پر از ویژگیهای متناقض هستند، هراس و شجاعت، امید و یاس، سرزندگی و افسردگی و… چرا این نسل اینگونه است؟
ما در جامعهای زندگی میکنیم که دارای ارزشهای خاص فرهنگی است. بعد از انقلاب گرایشهای زمینهای به سمت دینداری مورد توجه قرار گرفت و در حوزه سیاستگذاری فرهنگی، بودجه و امکانات متمرکز شد.در این شرایط اتفاقی که در حوزه جهتگیریهای دینی رخ میدهد این است که نهادهای غیردولتی پیشینی که در حوزه دین فعالیت میکردند، تا حدی خیالشان راحت شد که دولتی داریم که متولی ارزشهای دینی است و آنها کم کم به کنار رفتند. در صورتی که قبل از انقلاب بسیاری از دانشگاهیان و متفکران، از کلاهی تا ملبس به لباس روحانیت، وظیفه و مسئولیت خود میدانستند که به صورت مدنی روی ارزشهای اجتماعی و خواستهای جوانان فعالیت کنند اما بعد از انقلاب فعالیتشان کم رنگ شد.این در حالی بود که فرایند جهانی به سمت سکولارتر شدن امور، فردیت و عقلانیت حرکت میکند، ابزارها و فنآوریها در دنیا عمومیتر شده و در دسترس همه قرار میگیرد. ماهواره، ویدیو، دیویدی، ویسیدی، رسانههای چند زبانه و… هر روزه توسعه بیشتر پیدا میکند. به عبارت دیگر فرآیند جهانی شدن در حوزه فرهنگ، مرز نمیشناسد و به سمت تنوع فرهنگی به پیش میرود.
چرا این نسل ویژگیهای متناقض دارد؟ امید و یاس و در جایی اعتماد به نفس بالا و در جای دیگر اعتماد به نفس پایین؟
ببینید نسل من، یعنی گروه سنی میانسال و سالمند، هویت فردی و اجتماعی خود را گرفته و شخصیت و ارزشهای فردی و اجتماعیاش تثبیت شده و قابل تغییر نیست، انتظار وقوع تحولی هم در این گروه نمیرود. اما نسل نوجوان و جوان در آستانه الگوپذیری و تغییر و تحول فرهنگی است. فضایی که این گروه سنی در آن زندگی میکند، فضای متناقضی است که اتفاقاً انحصار دولتی هم دارد که طبیعتاً جوانها آن را برنمی تابند. امکان دسترسی به فناوری هایها متنوع و عظیم فرهنگی و ارزشی چه برای آنها که مستقیماً در معرض این امواج هستند چه آنها که با واسطه در این جریان قرار میگیرند، خود به خود آنها را دچار سردگمی و تعارض میکند.در جامعهشناسی میگویند وقتی از افراد انتظار میرود که چندین نقش مختلف داشته باشند، فرد تعارض پالسهای مخالف قرار دارد. در جامعه و فضای حاکم، آدمها با یک هویت مشخص و معین بدون تنوع خاص مواجه هستند و از سوی دیگر در معرض انتظارات نوگرایانهای قرار دارند که معتقد است جوان باید فرزند زمان خود باشد و مناسب با تحولات جهانی عمل کند. بدین ترتیب انتظارت متعارض از فرد باعث میشود که او دچار آنمی شخصیتی شود. با یک رفتار در جایی سرزنش شود و در جای دیگر تحسین. این وضعیت منجر به نابسامانی شخصیتی و دورو شدن فرد میشود. شخص مجبور میشود که به اصطلاح نان را به نرخ روز بخورد و عمدتاً یا در این راه دچار ناکامی میشوند یا پرخاشگر میشوند و هر دو فضایی که در آن قرار گرفته را تکذیب میکنند. شخصیت بسیاری از نوجوانها و جوانها ما هیچ هویتی نیافته و متناسب با شرایطی که در آن قرار میگیرند، عمل میکنند. افرادی که برای آینده خود تردیدهای جدی دارند و برای جامعه مفید که نیستند، اتفاقاً زیان آور هم هستند. اینها ریشه افزایش بزهکاری جوانان و نوجوانان و چند شخصیتی است که در سطح جامعه با آن مواجه هستیم.
با این تفاسیر، علم جامعهشناسی وقوع چنین شرایطی را برای ایران پیشبینی میکرد؟
جامعهشناسی تلاش میکند که رفتارهای مختلف جامعه را توضیح دهد و نظریات جامعهشناسان هم شرایط مختلف جامعه را تبیین میکند. جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی در مورد این شرایط جوامع، نظریههایی را مطرح کرده بودند.
در جامعه ما هر نسل در چه بازه زمانی تغییر میکند؟
جامعه ایرانی جامعه بسیار متغیری است و وقتی کسی از غرب به ایران میآید، احساس میکند که وارد دنیایی میشود که متلاطم است. گویا ثبات و آرامش ندارد. در صورتی که در غرب با جامعه نسبتاً آرامی مواجه هستیم. (البته برخی معتقدند که غرب نیز در قرن نورده تا اواسط قرن بیستم و حتی تا دهه شصت و هفتاد نیز وضعیت متلاطمی داشت)اما در ایران تحولات، شدیدتر است. گویی درون آدمها متلاطم تر است و این وضعیت، عوارض و مشکلات روحی و روانی بیشتری را به دنبال دارد.اگر تاریخ ایران را از آستانه مشروطیت به این سو بررسی کنیم میبینیم که روند تحولات ایران در فاصله زمانی بیشتر رخ میداده و کمکم این فاصله کم و کمتر شده است. از انقلاب به این سو که دارای نظام سیاسی جمهوری اسلامی هستیم چند واقعه مهم سیاسی اجتماعی رخ داده و تغییرات و دگرگونی هایی اتفاق افتاده است.
مصادیق این تحولات را چه چیزهایی میدانید؟
مثلا دوره نوسازی و سازندگی که منجربه مدرن شدن نسلی شد که در آن سالها تربیت میشد. تحول بعدی سال 76 بود که جامعه تلاش کرد دوباره هویت جدیدی بسازد. دولت وقت هم تحت تاثیر همین فضا بود. منازعاتی هم بین جهتگیریها در ارتباط با شرایط جامعه رخ داد. باز تحولات سال 84 را داشتیم که در آن ابعاد هویتی گذشته تقویت شد.
بنابراین میتوان گفت که سرعت تحولات در جامعه ایرانی شتاب گرفته است؟
بله، این فرایند سرعت گرفته و هر سه تا چهار سال یک دگرگونی و رفت و برگشت عناصر هویتی را میبینیم. در حال حاضر بسیاری از چالشهای سیاسی ما با همین تحولات رقم میخورد. اگر چه نسل بیولوژیک، 25 ساله تغییر میکند و نسل فرهنگی در گذشته به 20-30 سال تغییر میکرد، اما این فاصله به ده سال و گاه به سه تا چهار سال رسیده است. نمیدانیم در آینده چه میشود. اما این تغییرات، بحرانهای اجتماعی را تقویت میکند.
از نوشتهها شما این بر میآید که شما معتقدید شکاف و گسست فرهنگی نداریم، اما به تفاوت فرهنگی قایل هستید و اتفاقاً این تفاوت را خیلی معنیدار میدانید. این تفاوت چقدر است؟
من معتقدم در حال حاضر با شکاف فرهنگی مواجهیم اما گسست نیست و مثل برخی همکارانم از واژه بحران استفاده نمیکنم. جوانترها در تحولاتی که صحبت کردیم، پرمایهتر قرار میگیرند. البته همه گروههای سنی کم و بیش در این تحولات قرار میگیرند اما طبیعتاً جوانترها، نوگرا هستند و سرعتشان برای پذیرفتن تحولات بیشتر است. اما این موجب شکاف نسلی نمیشود، اگر چه همه گروههای سنی ایران امروزه با ده سال پیش متفاوت است. البته استثنائاتی هم دارد، آن هم افرادی هستند که بدون توجه به تغییرات جامعه خود در گذشته فریز شده اند و نگه داشته شده اند. در شهرهای بزرگ پدر و مادرها خیلی به بچههایشان نزدیک شده اند. اغلب با هم تعامل دارند و این موجب تاثیرگذاری آنها روی هم میشود. من در مورد روابط خانوادگی فعلی احساس تهدید میکنم اما به نظر من نگرانی خیلی جدی نیست.در این سالها این بحث مطرح شده که ایرانیها فرزند سالار هستند، حتی یک پدر روستایی هم تلاش میکند بچهاش را به دانشگاه بفرستد، چون فکر میکند که فرهیختگی ارزش است.من معتقدم که نسبت به گذشته تحول فرهنگی داریم اما شکاف نسلی نداریم.
شواهد نشان میدهد که ارتباط جوانها و نوجوانها با خانوادههایشان خیلی نزدیک نیست؟ این شرایط چه مشکلاتی را میتواند ایجاد کند؟
هر چه فاصله تحصیلی و اطلاعات پدر و مادرها و بچهها بیشتر باشد، مشکلاتشان بیشتر میشود. بچهها اوقات فراغت بیشتری دارند و اطلاعات بیشتری کسب میکنند. پدر و مادرها به دلیل زمان زیادی که برای کار و کسب درآمد طی میکنند، کمتر مطلع هستند. اطلاعات بیشتر هم، موجب سلطه میشود. به دلیل وضعیت نامناسب اقتصادی و بیکاری و حتی انتظارات نامناسب برای تشکیل خانواده، بچهها دیرتر به استقلال میرسند و این هم مشکلات زیادی را ایجاد میکند. در صورتی که در گذشته افراد خیلی زودتر مستقل میشدند. به نظر میرسد که اغلب خانوادههای شهری با نوجوانان و جوانان خود مشکل کمتری دارند.
چه نوع خانواده هایی بیشتر با مشکل مواجه هستند؟
به طور کلی میتوان گفت خانوادههایی که حاشیهنشینان فرهنگی هستند در ارتباط خود با جوانان مشکل دارند.
ویل دورانت میگوید ایرانیها سنتزگرهای متبحری هستند. از پیوند اسلام با فرهنگ آریایی، هویت نوینی ایجاد میکنند یا از فرهنگ دینی با نوگرا بودن. مردم این انعطاف را دارند که خود را با شرایط روز تطبیق دهند. میتوان گفت که هر چقدر جامعه و خانواده متصلبتر باشد بحران روابط نسلی شدیدتر میشود که یکی متصلب و دیگری نوگرا خواهد بود.
چطور میشود روی این نسل تاثیر گذاشت؟
نوجوان و جوان ما در فضایی بزرگ میشود که ته نشستهای فرهنگی دارد. این سیاستهای فرهنگی است که باید عالمانه و عاقلانهتر تدوین شود. باید تلاش کرد که توجه نوجوان و جوان ما به آن ته نشستها بیشتر شود و تجلی هویت غیر را به سمت هویت خودی معطوف کند. از سیاستگذاری فرهنگی تا متفکر و روشنفکر و استاد دانشگاه و خانواده همه باید به خاطر داشته باشیم که برای تاثیرگذاری روی این نسل باید آنها را به هویت خودی آگاه و علاقمند کنیم اما در مقابل نباید ارزشهای جهانی را به کلی نادیده بگیریم. ما امروز نمیتوانیم تحولات دنیای مدرن را نادیده بگیریم نمیتوانیم خطکشی کنیم و بگوییم خودی یعنی آنچه دیگری نیست و این خطکشیها خطر آفرین است. باید خودی را در متن ارتباط با دیگری تعریف کنیم.
ماهنامه سپیده دانایی، شماره 77