
متاسفانه در حال حاضر اراده چندانی برای مشارکت بیشتر این طبقه وجود ندارد. البته آنقدر تقاضای طبقه متوسط برای مشارکت زیاد است که به محض اینکه پالس مثبتی دیده شود، به سرعت این گرایش به مشارکت در جامعه و در طبقه متوسط به وجود میآید.
زنان به خودشان رای نمی دهند
«توسعه سیاسی» و «مشارکت سیاسی» دو عبارت مجزا اما در عین حال بسیار مرتبط به هم در ادبیات سیاسی هستند. دو عبارتی که با همدیگر نسبت مستقیم داشته و فراز و فرودهای یکی بر دیگری بسیار تاثیرگذار است.
روزنامه آرمان: پنجشنبه ۱/۱۱/۹۴
«توسعه سیاسی» و «مشارکت سیاسی» دو عبارت مجزا اما در عین حال بسیار مرتبط به هم در ادبیات سیاسی هستند. دو عبارتی که با همدیگر نسبت مستقیم داشته و فراز و فرودهای یکی بر دیگری بسیار تاثیرگذار است.
به گزارش جماران، یکی از وجوه اصلی توسعه و به همین ترتیب ارزیابی مشارکت سیاسی در یک جامعه انتخابات است. مسالهای که از یک سو در بحث برگزاری و همچنین میزان زیرساختهای سیاسی استاندارد و عمل بر پایه آن زیرساختها شاخصی برای ارزیابی توسعه سیاسی بوده و از سوی دیگر در بحث میزان حساسیت و مشارکت اجتماعی در انتخابات توسط طبقات و اقشار مختلف اجتماعی شاخصی برای سنجش مشارکت سیاسی است. در کشور ما نیز به هر حال و پس از طی فراز و نشیبهای فراوان تلاشهای زیادی حول این دو محور چه توسط نخبگان اجتماعی و چه توسط قانونگذاران در برخی از برههها شده است. وضعیت کنونی مشارکت و توسعه سیاسی به عنوان دو مولفه مرتبط با هم و تاثیر آنها بر روند انتخابات موضوعی است که در گفتوگو با دکتر سعید معیدفر، جامعهشناس و دانشیار بازنشسته گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران بررسی کردهایم. در ادامه گفتوگوی آرمان را با دکتر سعید معیدفر میخوانید:
در کنار انتخابات همیشه مفهومی به نام مشارکت سیاسی وجود دارد. مولفههای توفیق یا عدم توفیق این مفهوم در کشور ما چیست؟
پاسخ به این پرسش در گرو پاسخگویی به این مساله است که اساسا انتخابات چیست؟ اگر ما درک درستی نسبت به انتخابات در یک کشور داشته باشیم میشود به این پرسش پاسخ داد. انتخابات در کشورهای توسعهیافته عملا فرایندی است که میتواند زمینه مشارکت سیاسی مردم را فراهم کند. آغاز این مشارکت وجود گروهها، تشکلها، انجمنها و نهادهای متعددی است که فعالیتهای اجتماعی و سیاسی انجام میدهند و نهایتا با توجه به میزان فعالیتی که انجام دادهاند شناخته شده و وارد انتخابات میشوند. برای مدیریت کشور و با توجه به شناختی که جامعه از آنها دارد در قالب احزاب و گروههایی که دارند، گروهی انتخاب میشود و فعالیت میکند و نهایتا در دوره بعد نیز به دلیل موفقیت یا عدم موفقیتش ممکن است گروه رقیب برنده انتخابات باشد. در چنین شرایطی یک نوع جابهجایی قدرت در نهادهای مختلف از طریق انتخابات صورت میگیرد که مردم چه در سطح عموم و چه در سطح نخبگان نقشی بسیار نزدیک و البته آگاهانه در آن دارند.
خب این نُرمی که تعریف کردید تا چه اندازه برای ما مصداق دارد؟
در گذشته انتخابات بیشتر به صورت یک نظام همپیمانی بود. مانند گذشتگان دور که عدهای میآمدند و با فردی همپیمان میشدند و نهایتا او را برای مسئولیتی انتخاب میکردند. در ابتدا شرایط انتخابات در کشور به همین شکل نزدیک بود، یعنی در حقیقت اگر این پیمان قبلا توسط روسای قبایل یا معتمدان و دیگران صورت میگرفت در آن زمان تغییر کمی پیدا کرده و پیمان توسط عموم مردم به عمل میآمد. من معتقدم که متاسفانه کماکان نیز تا حدی این وضعیت وجود دارد، چرا که الان در جامعه واقعا نه ما در شرایط فعلی احزابی را داریم که نقش فعالی در مشارکت سیاسی مردم داشته باشند و نه گروههای سیاسی چندان فعالی داریم. تنها در آستانه انتخابات چند اسم میآید و عدهای هم لیست ارائه میدهند و پس از آن هم دیگر همهچیز تمام میشود، یعنی پس از انتخابات هم نه دیگر امکانی برای ارزیابی انتخاب مردم وجود دارد و نه امکانی برای ارزیابی افراد انتخاب شده بر مبنای برنامههایی که ارائه کرده است و میزان توفیق و خطای آنها. بنابراین طبیعی است به میزانی که یک انتخابات تمام مولفههای لازم و استاندارد را داشته باشد، مشارکت مردم در آن از پایینترین تا بالاترین سطوح در قالب احزاب و گروههای سیاسی که فعالیت دارند باشد و پس از آن نیز نظارتی دقیق و کارشناسی بر فعالیت نمایندگان یا کسانی که انتخاب شدهاند و سنجشی دقیق درباره میزان توفیق یا عدم توفیق آنها درباره برنامههایی که ارائه کردهاند، توسط مردم و احزاب وجود داشته باشد، در آن صورت است که شور و نشاط خاصی برای مشارکت در انتخابات ایجاد میشود.
در حال حاضر چالشهای ما درباره مواردی که در باب توسعه سیاسی منجر به مشارکت ذکر کردید در کجاست؟
در کشور ما به هر حال تا یک هفته قبل از انتخابات اولا احزاب و گروههای جدی فعالیتی ندارند. گروههای موجود هم هر روز اسم و شکل عوض میکنند و تنها در آستانه انتخابات چندین گروه و جبهه سیاسی اعلام موجودیت میکنند و احزاب بزرگ و معروف هم چندان امکانی برای فعالیت ندارند و تنها یک هفته قبل از انتخابات نهایتا چند پوستر و پلاکارد میزنند و چند برنامه برگزار میکنند. این موضوع با شکل استاندارد و توسعهیافته انتخابات متفاوت است، یعنی شما میبینید که در کشورهای توسعهیافته گاهی تا یک یا دوسال درگیر انتخاباتاند، یعنی به شکلی کاملا جدی از سطوح پایین تا سطوح بالا همه در حال شور و نشاط انتخاباتیاند. اما ما یک هفته قبل از انتخابات چند برنامه میگذاریم و پس از آن هم همهچیز تمام میشود و کسی هم نمیپرسد کسانی که انتخاب شده و نماینده مردم شدهاند تا چه حد توانستهاند توقعات مردم را برآورده کرده و وعدههایشان را عملی کنند. میبینید که خیلیها نیز به دلیل توصیه این و آن و کسانی که به هر حال توقعاتی از آنها دارند در انتخابات شرکت میکنند. در حالی که در یک انتخابات مدرن مردم اصلا نیازی به توصیه نداشته و از سویی به خاطر فلان شخص یا فلان نماینده یا فلان معتمد در انتخابات شرکت نکرده و به خاطر حساسیتی که بر برنامههای ارائه شده و تعیین سرنوشت خویش دارند در انتخابات شرکت میکنند. عملا هرچه نیز به جلوتر آمدهایم شور و نشاط انتخاباتی کمرنگتر میشود، چرا که در گذشته انتخابات بیشتر همان شکل همپیمانی داشت و هنوز جامعه به هر حال بر اشخاص و دور و نزدیکی آنها و همچنین طوایف آنها متمرکز بود، کما اینکه هنوز هم در برخی نواحی این مساله وجود دارد. اما در کلانشهرها و شهرهای بزرگتر مشارکت کمتر بوده و این به همان مساله برمیگردد که در این شهرها با کنار رفتن شکل همپیمانی انتخابات باید برنامههای مدون و دقیق بر پایه احزاب و گروههای توسعهیافته سیاسی وجود داشته باشد تا مردم شرکت کنند.
اما در همین شرایط نیز میبینیم که به یکباره و در یک هفته مردم درباره انتخابات حساس شده و با یک مشارکت بالا در انتخابات حضور مییابند. برای مثال در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ به یک باره حساسیت و مشارکت مردم بالا رفت.
اگر در انتخابات سال ۹۲ بررسی دقیقی داشته باشید میبینید که در آن انتخابات مشارکت در کلانشهرها و شهرها پایین بود و بیشتر مشارکت در شهرهای کوچکتر و روستاها زیاد بود. بنابراین باید به گونهای رفتار کرد که در فرایند انتخاباتی هر روز میزان مشارکت مردم در شهرهای کوچک و کلانشهرها افزایش یابد. باید با یک منطق عاقلانه مجددا زمینه فعالیت احزاب و گروههای سیاسی فراهم شود و آنها از قبل کمکم عضوگیری کنند، برنامه داشته باشند، بیانیهها و برنامههای اقدام دقیق داشته باشند تا بتوان انتخاباتی با نرمهای استاندارد برگزار کرد.
اما در مقاطعی به هر حال احزابی نسبتا بزرگ در کشور شکل گرفته و فعالیت کردند.
بله ما در سالهای پیش یعنی پیش از یک دهه گذشته کمکم داشتیم احزابی را شکل میدادیم و آن احزاب در شهرها در حال عضوگیری بودند و کمکم در حال فراهم کردن زمینهای برای تربیت حزبی بودند. اما متاسفانه بسترها برای ادامه فعالیت آنها مهیا نشده و تقریبا همه آنها منفعل یا به کلی تعطیل شدند. بنابراین طبیعی است که با فضایی که پس از آن به وجود آمد به هر حال زمینه مشارکت برای همه گروههای سیاسی محدود شده و انتخابات نیز شکل توسعهیافته و برنامهمحور خود را طی نکرد و همه این موارد میتوانند عاملی باشند برای کاهش مشارکت سیاسی در مردم.
مساله دیگر که درباره کنش اجتماعی مردم مورد توجه قرار گرفته واکنش مردم نسبت به اجرای برجام در چند روز اخیر بود. در حالی که همه حتی وزیر خارجه چین هم گفته بود مردم به خیابان میآیند و پایکوبی میکنند اما مردم هیچ واکنشی نشان ندادند. دلیل این موضوع را چگونه ارزیابی میکنید؟
خب این مساله دقیقا حاکی از رشد آگاهیهای مردم است. در واقع منتظر یک ارزیابی واقعبینانه از شرایط جامعه هستند تا سپس متناسب با آن عمل کنند.
طبقه متوسط به نسبت طبقات دیگر سختتر راضی به مشارکت میشود. دلیل این مساله چیست و چگونه میتوان این طبقه را در مشارکت سیاسی درگیر کرد؟
در حقیقت پیش از آنکه بگوییم چگونه میتوان طبقه متوسط را وادار به مشارکت سیاسی کرد باید بگوییم تا چه حد اراده وجود دارد برای درگیر شدن این طبقه در مشارکت سیاسی. اگر این اراده به وجود بیاید مسلما این طبقه نقش تاریخی خود را ایفا خواهد کرد. همانطور که ما در سالهای ۷۶ تا ۸۴ این وضعیت را داشتیم و به میزانی که زمینه مشارکت مردم فراهم شد این طبقه نیز جلو آمدند. حتی در صدر انقلاب نیز وقتی زمینه حضور مردم جدی گرفته شد طبقه متوسط هم وارد میدان تحولات شدند. بنابراین این مساله وجود دارد که متاسفانه در حال حاضر اراده چندانی برای مشارکت بیشتر این طبقه وجود ندارد. البته آنقدر تقاضای طبقه متوسط برای مشارکت زیاد است که به محض اینکه پالس مثبتی دیده شود، به سرعت این گرایش به مشارکت در جامعه و در طبقه متوسط به وجود میآید. ما بارها چه در فضای مجازی و چه در موقعیتهای متعدد دیدیم که به محض باز شدن یک روزنه طبقه متوسط به نقش تاریخی خود پی برده و آن را ایفا کرده است.
فارغ از قضیه طبقات اجتماعی ما بحث قشرها را هم داریم. قشرهایی مانند زنان، دانشجویان، کارگران و غیره. آیا با وجود مشارکت همقشریهایشان به عنوان کاندیدای انتخابات، به مشارکت در انتخابات ترغیب نمیشوند؟
طبعا در درجه اول این مساله مهم است که کسی که کاندیدا شده در بحث برنامه یا گفتار تا چه اندازه به اهداف آن قشر یا گروه نزدیک باشد. برای مثال فرض کنید زنانی بیایند و تعدادشان نیز در مجلس زیاد باشد اما خود این زنان عملا ضد زن باشند، یعنی عملا قوانینی را در مجلس تصویب کنند که ضد زن بوده و حتی کاندیداهای مرد آن لوایح را مطرح نمیکنند. خب مسلما طبیعی است که به هر قیمتی زنان کاندیداهای زن را انتخاب نمیکنند و در وهله اول این مساله مهم است که صرف نظر از جنسیت یا قشر خواستههای آن جنس یا آن قشر را تا چه اندازه میتواند برآورده کند. گاهی ما کسانی را داریم که از یک نسل قبلاند اما به اندازهای جوانان را درک میکنند و خواستههای آنها را در نظر میگیرند که جوانان دور آنها جمع میشوند. مثلا شما شخصی مثل مرحوم شریعتی را در نظر بگیرید. خودش متعلق به یک نسل قبل است ولی آنقدر خواستههای جوانان را در نظر میگیرد که جوانان دور او جمع میشوند. الان نیز در بحث زنان به همین شکل است. گاهی مردانی را داریم که بیشتر به حقوق زنان توجه میکنند تا خود آن زنان. بنابراین صرف زن بودن، جوان بودن و غیره مهم نیست. بیشتر این نکته مهم است که یک نماینده تا چه حد میتواند خواستهای همجنسان یا هم قشرهای خودش را پوشش دهد.
http://www.armandaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=1090&pageno=6