
بررسی ابعاد جامعهشناسی ماجرای ژوله- حیایی
سال ۸۸ که همه با آن آشنا هستند و نیاز به بازگویی ندارد. اما سوال اینجاست که چرا تا دری به تخته میخورد مردم دوباره آن خاطرات را زنده میکنند و میخواهند جناحبندی کنند؟ درست است که آن اتفاقات هنوز مثل آتشی زیرخاکستر ماندهاند و بعد از ۶ سال هنوز تغییری نکرده است، اما چرا در شرایط مختلف، بهانهای دست میدهد تا اعتراضها سرباز کنند؟ داستان فوت مرتضی پاشایی را هنوز فراموش نکردهایم، داستان شهدای غواص هم بعد از آن موید این نکته است که اعتراضها در نهانخانه دل مردم مانده و تا بهانهای دست میدهد، بیرون میآیند و خودی نشان میدهند.
بررسی ابعاد جامعهشناسی ماجرای ژوله- حیایی در گفتوگو با سعید معیدفر
روزنامه قانون: سه شنبه ۳۱/۶/۹۴
محبوبه شعاعی/ گروه جامعه
داستانش از چند شب پیش شروع شد. همان شبی که امیرمهدی ژوله و امین حیایی به برنامه خندوانه آمدند تا در نقش استندآپ کمدین با هم رقابت کنند. اما همین اتفاق ساده باعث شد جناحهای مختلف سیاسی این وسط قدعلم کرده و با اظهاروجودشان برای هم، این دو نفر را نمایندهای از جناح خودشان معرفی کنند. جدالسیاسی زمانی بیشتر شد که کارنامه کاری دو هنرمند رو شده و خاطرات خاکخوردهای دوباره مطرح شدند که برای بسیاری از ما خوشایند نیستند. دوره تاریخی سال ۸۸ که همه با آن آشنا هستند و نیاز به بازگویی ندارد. اما سوال اینجاست که چرا تا دری به تخته میخورد مردم دوباره آن خاطرات را زنده میکنند و میخواهند جناحبندی کنند؟ درست است که آن اتفاقات هنوز مثل آتشی زیرخاکستر ماندهاند و بعد از ۶ سال هنوز تغییری نکرده است، اما چرا در شرایط مختلف، بهانهای دست میدهد تا اعتراضها سرباز کنند؟ داستان فوت مرتضی پاشایی را هنوز فراموش نکردهایم، داستان شهدای غواص هم بعد از آن موید این نکته است که اعتراضها در نهانخانه دل مردم مانده و تا بهانهای دست میدهد، بیرون میآیند و خودی نشان میدهند. برای بررسی این ماجرا سراغ سعید معیدفر، جامعهشناس رفتیم تا از منظر جامعهشناسی این ماجرا را برای ما کالبدشکافی کند.
چرا اتفاقی که میتوانست خیلی ساده برگزار و فقط از منظر هنری به کار این دو هنرمند نگاه شود، تبدیل به یک میدان جنگ سیاسی شد؟ چرا مردم ما اینقدر حساس شدهاند که تا کسی صحبتی از جریان سیاسی میکند، سریع موضعگیری میکنند؟
متاسفانه عرصه های مختلف حیات اجتماعی ما یک جورهایی تفکیک نشده است. آنچه شما به آن اشاره میکنید، اینکه یک اثر هنری در صداو سیما پیش آمده، علیالقاعده باید طوری باشد که در موقع رایگیری کسی به سابقه طرف کاری نداشته باشد. همین که توانسته افراد را بر اساس هدف اصلی بخنداند و مجذوب کند، مدنظر بوده. منتها یک نکته وجود دارد و آن اینکه وقتی شما عرصههای مختلف حیات اجتماعی را تفکیک نمیکنید و یک جورهایی عملا در همه حوزهها در رفت و آمد هستید، این قضیه خواهناخواه بازتابش هم همین طور خواهد بود.
بیشتر توضیح می دهید؟
بارها شده که خود صداوسیما این عرصهها را به هم دوخته است. یعنی مثلا جایی فضا هنری بوده اما سیاسیاش کرده است یا مثلا شرایط دیگری بوده و یا زیرنویس کرده و قضیه را سیاسی جلوه داده. من زیاد تلویزیون نگاه نمیکنم اما گاهی هم که دیگران در حال تماشایش هستند و من هم به ناچار در حال تماشای همان هستم، به نظرم گاهی بعضی برنامهها، مناسب تماشا کردن هستند. یک عدهای هم بدون در نظر گرفتن نگاهشان نسبت به تلویزیون، وقتی میبینند این برنامه، برنامه خوبی است یا فلان سریالش، سریال مناسبی است، آن را تماشا میکنند. اما متاسفانه در همین حین سازمان صداوسیما با انواع و اقسام زیرنویسها و کارهای متعدد سعی دارد القا کند کسی که این فیلم را برنامه را تماشا میکند حتما جهتگیری سیاسیاش با سازمان یکی است! در واقع سازمان میخواهد این جهتگیری سیاسی را به مخاطبانش القا کند.
یعنی میخواهید بگویید به صورت زیرپوستی طرفدار جناح متبوعش را میکند؟
بله. متاسفانه صداوسیما یک رسانه کاملا سیاسی است، صددرصد سیاسی و به هیچ وجه نمیخواهد این تفکیک را انجام دهد که نباید این نگاه سیاسی را به مردم حقنه کرد. طبیعی است که مخاطبان هم در مقابل این قضیه، سیاسی برخورد میکنند.
ولی همه شبکهها سیاسی نیست. درست است؟
بله. یک زمانی اینطور بود. مثلا همان شبکه نسیم و شبکه اچ دی، جزو شبکههایی هستند که از سیاست فارغ بودند. اما جدیدا سریالها و برنامههایی در این شبکهها پخش میشود که کاملا این شبکهها را سیاسی کرده است. انگار مدیران سازمان نمیتوانند بیطرفی خود را حفظ کنند. به نظر من مسئولان سازمان صداوسیما باید اجازه دهند آنهایی که با سازمان نیستند و خط مشی آن را قبول ندارند، باز هم مخاطب سازمان باقی بمانند. یعنی آن دو شبکه را رها کند برای آنها. به نظر من برخورد مردم در این زمانها، محصول و نتیجه رفتار خود رسانه فاسد است. رسانهای که خودش مشکل دارد و نماینده جریان خاص است و میخواهد این جهتگیری را در مغز همه مخاطبانش فرو کند. همین ماجرا، ناخودآگاه عکسالعملهایی را در مخاطبان به وجود میآورد. شاید الان این دو شبکه میتوانستند افرادی را از طیفهای مقابل هم جذب کنند اما سازمان چون صبر و تحمل ندارد و به نظر من مسئولانش مریض سیاسی هستند، خودشان این حساسیتهای سیاسی را دامن میزنند. برای همین واکنش مخاطبان هم همین طور میشود. ما نه در فیلم ساختن، نه در سریالسازی و نه حتی در موسیقی نمیتوانیم این جهتگیری سیاسی را تفکیک کنیم. همین است که مخاطب را به مقابله به مثل دعوت میکنیم.
ولی انگار تنها این نیست. خیلی از مردم هستند که خودشان دوست دارند مسئله را سیاسی کنند. حتی در میان فرهیختگان هم بحث بر سر این است که به ژوله رای دهیم تا حیایی رای نیاورد. یعنی مردم هم خودشان پایه این درگیریهای سیاسی هستند!
اینکه از این موج استقبال شود طبیعی است. بخشی از این جامعه جهتگیری سیاسی خاصی دارند و مسئولان سعی میکنند آنها را ندید بگیرند. بنابراین این دسته، مجالی برای فعالیت ندارند. برای همین خواستههایشان مثل عقده در دلشان میماند و جایی سر باز میکند. این عقدهها جایی بهانهای پیدا میکنند و بیرون میریزند. در واقع خواستههایشان را به این شکل نشان میدهند. اگر فرض بر این بود که این جریان به خوبی میتوانست برنامه حزبی داشته باشد، میتوانست عرصه و مجال برای مخاطبانش داشته باشد و آنها را اقناع کند، لزوما لازم نبود در جاهای مختلف خودشان را بروز دهند. چون ما در جامعهمان حزب نداریم و گروههای سیاسی که جهتگیریهای مختلف دارند، اجازه فعالیت پیدا نمیکنند، نتیجتا این اندیشه و این جهتگیریها به وجود میآیند و به بهانههای مختلف بیرون میریزند.
یعنی همان داستانی که سر فوت مرتضی پاشایی پیش آمد و یا بعدش سر تشییع شهدای غواص؟
بله، دقیقا همینها. این قشر به بهانه تشییع مرتضی پاشایی به خیابانها میریزند یا به بهانه خوشحالی بعد از فوتبال این کار را انجام میدهند. اینها علائمی است که نشان میدهد متاسفانه این جهتگیریهای سیاسی در جامعه ما شدیدا سرکوب میشوند و چون این اتفاق میافتد در جاهای مختلف به اشکال مختلف خودشان را نشان میدهند.
http://ghanoondaily.ir/News/60543