
دولتها نباید صرفاً خود را مکفل این آسیبها بدانند بلکه باید کاری کنند که جامعه و نهادهای مدنی نسبت به این آسیبها احساس مسئولیت اجتماعی داشته باشند. مواجه با مسائل اجتماعی نیازمند همت دولت و مردم است. دولت اگر بخواهد به حل مشکلات اهتمام کند ابتدا باید اعتماد میان خود و مردم را تقویت کند.
در جامعه ما تنها راه مواجه با آسیب های اجتماعی راههای امنیتی است
گفتگوی اختصاصی پویش/ کد خبر: ۱۳۲۰۳تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۳ – ۱۰:۱۲
دولتها نباید صرفاً خود را مکفل این آسیبها بدانند بلکه باید کاری کنند که جامعه و نهادهای مدنی نسبت به این آسیبها احساس مسئولیت اجتماعی داشته باشند. مواجه با مسائل اجتماعی نیازمند همت دولت و مردم است. دولت اگر بخواهد به حل مشکلات اهتمام کند ابتدا باید اعتماد میان خود و مردم را تقویت کند.
هر کودکی در هر کجای دنیا که باشد حق تحصیل، حق تفریح و حق لذت بردن از کودکی خود را دارد؛ اما وقتی حقوق خانوادهای کفاف زندگی را نمیدهد، کودکانی را که بایست مایه برکت خانواده باشند به جرم نانخور اضافه بودن، به خیابان فرستاده میشوند تا نه تنها معاش خود که خرج خانواده را هم باید، تامین کنند. کودکان کار علاوه بر مشکلات فردی با مشکلات اجتماعی نیز دست به گریبان هستند؛ مشکلاتی که در آینده هم برای خودِ آن کودک، زمینهساز بزه و رفتن به راههای نادرست میشود و هم برای جامعه خطرناک و دردسرآفرین خواهد بود. امروزه شاهد افزایش تعداد کودکان کار هستیم و هیچ ارگان، سازمان یا نهادی، متولی قطعی و مسلم این امر نیست. پایگاه خبری تحلیلی پویش در گفتگویی اختصاصی با دکتر سعید معیدفر جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران معضل کودکان کار را بررسی کرده است.
معیدفر در پاسخ به خبرنگار پویش، مبنی بر اینکه؛ کودکان کار در حال حاضر با چه مشکلاتی روبرو هستند، گفت:
بر حسب قوانین بینالمللی اساساً کار کودکان غیر قانونی است و یک جامعه سالم جامعهای است که در آن کودکان، که افرادی زیر سن قانونی به حساب میآیند، فرصت لازم را داشته باشند تا بتوانند به تحصیل و رشد خود و فرایند بهبود جامعهپذیری بپردازند. انسان توسعهیافته امروز باید وقت زیادی را صرف کسب آموزش و تحصیل و تفریح کند و بتواند با تواناییهای خود، به رشد و توسعه کشورش کمک کند. این امری ایدهآل است به خصوص برای کشورهایی که هدف آنها توسعه باشد، اما علیرغم این مساله امروز در جوامع مختلف با تفاوتی از نظر نرخ کار کودکان روبرو هستیم و میتوان گفت کمتر جامعهای است که با این پدیده روبرو نباشد. میزان این مساله در کشورهای مختلف متفاوت است؛ بدین معنی که در کشورهایی که مشکل توسعه بیش از بقیه باشد، طیف وسیعی از آسیبها بر اقشار آسیبپذیر از جمله کودکان کار و خیابان وارد میشود. کودکانی که در سن کم کار میکنند میتوانند به عنوان یک آسیب جدی اجتماعی یا مساله جدی اجتماعی تلقی شوند و به عبارت دیگر برای حل عاجل آن یا حداقل کاهش میزان آسیب، کاری صورت گیرد. اینکه چرا باید کار کودکان را آسیب تلقی کنیم و اینکه این کودکان با چه آسیب و مشکلاتی روبرو هستند اجمالاً میشود بیان کرد که حق کودکان است که تا سن رشد بتوانند آزادی بیشتری داشته باشند و بتوانند سن کودکی و نوجوانی که یکی از مهمترین بخشهای زندگی است را طی کنند. در این دوره کودکان به حامی، آموزش، به رسیدگی از طرف بزرگترها، به عواطف فراوان از سوی بزرگسالان و همسالان نیاز دارند. همچنین کودکان به تغذیه خوب بیش از سایر گروهها نیاز دارند زیرا در سن رشد هستند. کودکان همچنین به ارتباطهای سالم اجتماعی، به قرار گرفتن در گروهای اجتماعی و تعامل با آنها برای ایفای نقشهای اقتصادی و اجتماعی در آینده نیاز دارند. کودکی که کار میکند از بسیاری از این نیازها کنار گذاشته شده است و عملاً نیازهای او تامین نمیشود. کودک کار قطعاً فرصت برای بازی، برای تحصیل ندارد. فرصتی برای جلب حمایت بزرگترها را ندارد و از نظر عاطفی هم از خانواده هم از گروههای اجتماعی، هم سن و سال خود و از دوستان و نزدیکان فرصت حمایت عاطفی را از دست میدهد. این کودکان قطعاً دچار مشکلات سوء تغذیه و بهداشتی در محیط کار و خیابان خواهند بود که او را دچار آسیبهای جسمی میکند.
چه آسیبهای اجتماعی کودکان کار و خیابان را تهدید میکند؟
کودک کار از کودکی درگیر اجتماعات بزرگسالان میشود که برای او مفید نیستند، ارتباط با بزرگسالانی که با او نزدیکند و او را درک میکنند و حس آنها را میتواند پاسخ دهد مفید است اما وارد شدن در جامعهای که افراد غریبه و سودجو هستند و فقط به خانواده خودشان توجه میکنند و غریبهها را راه نمیدهند برای کودک کار و خیابان، بسیار مضر است و میتواند آسیبهای روانی و روحی زیادی به آنها وارد کند. این کودکان در حین کار از جامعه بیتوجهی میبینند. سختیها و مرارتهایی از سوی بزرگترها به آنها وارد میشود. ممکن است با تنبیه و تهدید مواجه شوند. این موارد میتواند ضربههای بسیار هولناکی به شخصیت و تکوین شخصیت او بزند. این مشکلات میتواند عزت نفس او را به حداقل برساند و میتواند بیاعتمادی به جامعه را در او بوجود آورد. کودکی که از دوران کودکی با افراد بیگانه سروکار پیدا میکند در آینده با توجه به عکسالعملهای منفی که از بزرگترها میبینند به تدریج اعتماد خود را به جامعه از دست میدهد و این فرد در آینده میتواند برای جامعه خطرناک باشد. چنین کودکانی ممکن است در سطح جامعه بعضاً با خشونت از سوی افرادی که خود آسیب دیده هستند یا گروههای ناسالم در جامعه درگیر شوند؛ یا ممکن است از سوی افرد دیگر در فضاهایی قرار گیرند که بر او خشونت وارد شود. خشونت ممکن است در پایینترین سطح کلامی یا فیزیکی و در بالاترین سطح خشونت جنسی باشد که میتواند شخصیت کودک را منهدم کند و زندگی او را در آینده به خطر بیندازد و از او کسی را بسازد که در آینده به جای اینکه برای خود، خانواده و جامعه مفید باشد متاسفانه تبدیل به شخصیتی نابه هنجار شود که هم برای خود، و هم خانواده و جامعه خطرناک باشد. مشکلات فراوان پیش روی کودکان کار موجب شده که در دنیای مدرنیه به این موضوع توجه شود که کودکان باید تا رسیدن به سن قانونی از کار برحذر باشند.
چرا کار کودکان در گذشته معضل نبوده اما اکنون به معضل تبدیل شده است؟
سابقاً کار خانوداگی بوده است و از طرفی جامعه مانند امروز به مهارتهای فوقالعاده زیاد برای زیستن نیاز نداشته و افرد میتوانستند در سن کم بسیاری از مهارتها را بیاموزند. اما در جامعه امروز برای بقا و موفقیت نیاز به مهارتهای فوقالعاده زیادی دارد. بنابراین به نظر میرسد کودکی که کار میکند از تمام مهارتهایی که برای زندگی امروز نیاز است، فاصله پبدا میکند و مسلماً رشد و توسعه او را با مشکلات جدی روبرو میکند.
مهمترین اولویتها در کمک به کودکان کار و خیابان را چه میدانید؟
به نظر میرسد امروز باید نهادهای مدنی، مردم، خانوادهها و دولت برای رفع این مشکل کمک کنند و به تدریج ابتدا مشکلات کودکان کار را کاهش دهند و در دراز مدت اساساً از کار کودکان جلوگیری شود. یکی از ضرورتهای کار کودکان وضعیت نابه سامان خانوادههای آنهاست که برای حل این مساله نیز باید اقدام کرد. بسیاری از این کودکان به خانوادههایی تعلق دارند که با فقر منابع مالی، با فرهنگی روبرو هستند که بایستی به حل مشکلات خانوداهٔ آنها مبادرت کرد؛ در عین حال خانوادههایی که با قصد سودجویی و زیادهطلبی و زیادهخواهی کودکان را به اجبار به کار وادار میکنند به لحاظ قانونی باید برای آنها فکری کرد.
آیا جمعآوری کودکان کار و خیابان به حل مشکل آنها کمک میکند؟
مسلماً خیر. در جامعه ما تنها راه برای مواجه با آسیبهای اجتماعی و اقشار آسیبپذیر راههای امنیتی یا راهحلهای جمعآوری و با نام دیگری به نام ساماندهی است که برای سیستم توسعهنیافته تنها راه حل به حساب میآید؛ اما سازمان اجتماعی یا جامعه توسعه یافته مسلماً از این راه حل استفاده نمیکند و در پی حل مشکلات اساسی در این خانوادههاست. ساماندهی یا جمعآوری کودکان نه تنها کمکی به حل مساله نمیکند بلکه باعث میشود این مشکلات و مشکلاتی از این دست به زیر پوست جامعه برود و مانند یک غده چرکین درون جامعه رشد کند و آثار وخیمی داشته باشد؛ در حالی که عفونت پوستی قابل درمان است و زودتر میتوان آن را درمان کرد. جمعآوری یا ساماندهی کودکان کار و خیابان ممکن است در کوتاه مدت مشکل را از سطح دور کند اما در آینده میتواند آسیبهای اجتماعی را، به معضل اجتماعی جبرانناپذیری تبدیل کند که دیگر نمیتوان برای آن کاری انجام داد و مشکل آنقدر پیچیده میشود که از دست کسی کاری برنمیآید.
نقش دولت را در بهبود وضعیت کودکان کار چگونه ارزیابی میکنید؟
متاسفانه مواجه دولت با این آسیب و نیز سایر آسیبها سینوسی است یعنی گاهی به سمت درمانهای اساسی پیش میرود و گاهی این درمانها کنار گذاشته میشود و برخوردهای امنیتی و جمعآوری جایگزین آن میشود. این برخوردهای سینوسی یا رفتوبرگشتی در سالهای متمادی ادامه داشته و نتوانسته به حل مشکل کودکان کار کمک کند.
نقش نهادهای اجتماعی و سازمانهای غیر دولتی و مردم نهاد را در حمایت از حقوق کودکان و بهبود وضعیت کودکان کار و خیابان را چقدر موثر میدانید؟
دولتها نباید صرفاً خود را مکفل این آسیبها بدانند بلکه باید کاری کنند که جامعه و نهادهای مدنی نسبت به این آسیبها احساس مسئولیت اجتماعی داشته باشند و با همکاری با هم بتوانند به سراغ حل این مساله بروند. امروزه دانشگاهها، نهادهای مدنی و دولت و افراد صاحب اندیشه و نظر و صاحب تاثیر باید با یکدیگر و در کنار دولت بتوانند برای حل مشکلات گام بردارند و در این راه دولتها باید به مردم، نهادهای مدنی، دانشگاهیان و نخبگان اعتماد کنند و این مسالهای است که نسبت به آن مشکل داریم و بین دولت و نهادهای مدنی و نخبگان چالشی است که این چالش مانع حل مساله اجتماعی به صورت اقدام اساسی میشود. دولت به تنهایی از پس حل مسائل و آسیبهای اجتماعی برنمیآید؛ بنابراین باید زمینه کار را برای نهادهای مدنی فراهم کند تا اعتماد مردم و نهادهای مدنی به طور گسترده جلب شود. مردم باید احساس کنند برای جامعه خود مسئولیت اجتماعی دارند. به طور مثال یکی دو ماه گذشته در بحث بارانه مشاهده شد که متاسفانه ۷۴ میلیون نفر از جمیعت به فکر خودشان بودند، نه به فکر جامعه و هر چقدر دولت اعلام کرد کسانیکه دستشان به دهنشان میرسد انصراف دهند تا پول صرف امور دیگر شود جامعه اعتماد نکرد و این نشانه خوبی نیست و نشان میدهد در حوزه اعتماد اجتماعی دچار مشکل هستیم. دولت پیش از هر گامی باید بتواند اعتماد عمومی را جلب کند و با این سرمایه به حل مشکلات در جامعه بپردازد و تقویت اعتماد مردم اولین گام در راه حل مشکلات اجتماعی است و تا این گام برداشته نشود اقدامات کوچک دولت تاثیر تعیینکنندهای نخواهد داشت.
یکی از شعارهای اصلی دولت قبل، کمک به محرومان و بهبود وضعیت زندگی قشر ضعیف جامعه بود. پس از پایان دولت آقای احمدینژاد، وضعیت کودکان کار و خیابان چه تغییری کرد؟ سیاستهای اقتصادی دولت نهم و دهم چه تاثیری در وضعیت کودکان کار و نیز اقشار ضعیف جامعه داشت؟
در مورد دولتهای سابق نباید حرف بزنیم. دولت نهم و دهم متاسفانه یکی از بدترین دورههای تاریخ کشور و یکی از فاجعهبارترین دورانهای کشورمان بوده است که یک سری شعارهایی داده شد و به هیچ کدام از آن شعارها عمل نشد و جامعه در این دوران در تمام زمینهها با نکبت روبرو بود. آسیبهای اجتماعی بیش از گذشته سرعت و ریشه پیدا کردند و بیاعتمادی در جامعه میان دولت و نخبگان و نهادهای مدنی در اوج خود بود؛ بنابراین کارنامه دولت قبل بسیار منحط و منفی است که امیدواریم حداقل دولت نهم و دهم آینهای باشد برای دولت جدید تا خطاها، اشتباهها و راههای اشتباه قبلی تکرار نشود.
توجه دولت اعتدال به وضعیت کودکان کار و خیابان را چطور ارزیابی میکنید؟ در ۹ ماه گذشته از شروع کار دولت آقای روحانی، آیا تغییر قابل ملاحظهای در خصوص وضعیت این کودکان بوجود آمده است؟
هنوز زود است و در مورد این دولت نمیشود حرفی زد. در ۹ ماه گذشته به طور محسوس تغییری ایجاد نشده. در حرف صحبتهایی شده و تغییر رویههایی هست اما در عمل هنوز چیزی مشاهده نکردهایم.
به عنوان آخرین سوال چه راهکاری را برای بهبود وضعیت کودکان کار و خیابان پیشنهاد میدهید؟
مواجه با مسائل اجتماعی نیازمند همت دولت و مردم است. دولت اگر بخواهد به حل مشکلات اهتمام کند ابتدا باید اعتماد میان خود و مردم را تقویت کند و به تدریج نخبگان، معتمدان و نهادهای مدنی باور کنند که دولت و در سطحی بالاتر حکومت آنها را برای حل مشکلات و ایفای نقش در حل معضلات اجتماعی و اقتصادی دعوت کرده است. متاسفانه گرچه ممکن است دولت بر این موضوع ارادهای داشته باشد سایر ارکان حکومت متاسفانه این امکان را فراهم نکردهاند و هنوز فضای بیاعتمادی در جامعه ما وجود دارد. اگر دولت برای حل مشکل اراده داشته باشد اما بدون کمک مردم، نخبگان و نهادهای اجتماعی قطعاً موفق نخواهد بود. من موفقیت دولت را برای حل مشکلات و از جمله حل مشکل کودکان کار و خیابان در گرو رابطه نزدیک دولت و ملت و نهادهای مدنی و نخبگان اجتماعی میدانم. به نظر میرسد برخی از ارکان حکومتی چندان علاقهای به فعال شدن نهادهای مدنی و رابطه نزدیک میان دولت و نخبگان و نهادهای مدنی ندارند و حتی تلاش برای کارشکنی در این زمینه میکنند؛ بنابراین تا زمانی که چنین وضعیتی حاکم باشد حرفهای گفته شده را نمیتوان چندان جدی گرفت.
http://puyesh.net/fa/news/13203